امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

تولد تولد ، تولدم مبارک

دیروز که 29 شهریور بود تولد من بود همسری کیک خریدن و دستش درد نکنه امیرعلی تا کیک و دید کچلمون کرد از بس گفت کیک تولد بیارید بخوریم طفلکی کلی ذوق کرد از پاش بگم که از نشستن خسته شده و مدام میگه خسته شدم نمیتونم راه برم هوس رقصیدن کرده و چون نمیتونه ناراحت میشه و ما هم مجبوریم بغلش کنیم بلکه اینجوری راضی بشه                         ایشالا پات خوب میشه و دیگه مشکلی واست پیش نمیاد ...
30 شهريور 1392

عکسایی از امیرعلی بعد از عمل

طفلکی خیلی اذیت شد روز اول بد جوری روحیه اشو باخت قبلش خوب شد کلی باهاش حرف زدم که اگه آقا دکتره پاتو گچ گرفت ناراحت نشی به هوش که اومد متوجه پاش شد همش میگفت پام شکسته و بعد از اینکه باباش بهش یاد داد که پاشو تکون بده سرحال شد وقت ترخیص دکتر اومد فشار میداد به گچ پاش که چرا بازش نمیکنه خلاصه ایشالا که عملش خوب انجام شده باشه و بعد از باز شدن گچ پاش هم هیچ مشکلی نباشه   امیرعلی خسته از بیمارستان سوار ویلچر کردیمش و تو محوطه بیمارستان می چرخوندیمش امیرعلی منتظر ترخیص شدن و امیرعلی در خونه و فعلا آخرین پسرعمه اش ...
17 شهريور 1392

رفتن امیرعلی به شهر بازی و عروسی

بعد از یه تاخیر 10 روزه اومدم آخه امیرعلی طفلکی روز یکشنبه عمل داشت و منم به خاطر اینکه اذیت نشه تا آخر هفته رو مرخصی بودم پنج شنبه شب هفته قبل تصمیم گرفتیم بریم شهربازی بلکه امیرعلی خودشو خالی کنه  جمعه شب هم عروسی پسرخاله مامانی بود و این وسط کلی به امیرعلی خوش گذشت امیرعلی قبل از رفتن به عروسی امیرعلی در حال بازی دوبار سوار این وسیله شد از بس خوشش اومده بود   طفلکی با کلی گریه و داد وهوار امیرعلی از شهر بازی بیرون اومدیم آخه نمیشد که تا صبح اونجا بمونیم اینم که حالیش نمیشد و فقط گریه که نریم خونه بعدشم دلش میخواست سوار همه وسایل بشه که اونم خطرناک  بود مناسب سنش نبود ایشالا دفعه بعدی که پا...
16 شهريور 1392

امیرعلی و تعیین وقت عمل و کادو مامان

  الهی فدات شم رفتیم دکتر واست عکس جدید نوشت و گفت انحراف زانویه پات 8 درجه نسبت به قبل بیشتر شده و بایدعمل بشی 1ماه و نیم هم باید پات تو گچ باشه 10 شهریور نوبت عملت شد ایشالا مامان پات خوب بشه تحمل میکنیم میدونم هم خودت اذیت میشی و هم اینکه ما از از اذیت شدن تو .ناراحت میشیم ولی چه باید کرد ایشالا مشکل حل بشه و قراره بابایی کلا پیشت بمونه چون گفتن باید استراحت کنی خیلی تکون نخوری  از بس میگفتی من اسکیتو(اسکوتر) و ماشین بزرگ میخوام(منظورت ماشین شارژیه) منم پنج شنبه رفتم برات یه دونه اسکوتر خریدم از بس ذوقشو میکنی تا از خواب بیدار میشی کشون کشون دنبال خودت میاریش و خدا نکنه تو هال نباشه قشقرقی به پا میشه که نگووو...
5 شهريور 1392
1